به او میگویند: «آقای نهجالبلاغه». نطق سال 1388 او را در خاطرهها ماندگار کرد که خواند: «و اشعر قلبک الرحمه بالرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم». همچنان هم بر همان سیره در میانه سخنرانیهای رسمی و حتی گفتوگوهای شخصی از زبان علی ابن ابی طالب (ع) روایت میکند و گاه قرآن میخواند. مسعود پزشکیان را نزدیکان به تحسین و دیگران به نقد «نهجالبلاغهخوان» میدانند اما بررسی سخنان او نشان میدهد ارادت و تسلط او تنها به این متن مقدس نیست و او با قرآن و سیره نیز آشنا و مأنوس است.
این آشنایی امروز و دیروز نیست، مسلماً معدود افرادی خبر دارند چگونه با نهجالبلاغه آشنا شده است. خودش میگوید: «وقتی نوجوان بودیم و دوره هنرستان را در ارومیه [1352-1349] میخواندیم. به مسجد میرفتیم، یک روحانی بود؛ بعد از نماز قرآن میخواند. بعد میگفت هر یک از بچهها نیز بخوانند. من هم میخواندم. با اینکه غلط میخواندیم، حاج آقا میگفت باریکلا و تشویق میکرد. با این رفتار او ترس ما ریخت. این حاج آقا در ۳۵ دقیقه نماز میخواند و قرآن و نهجالبلاغه به ما یاد میداد. علاوه بر اینکه از بقیه سؤال میپرسید، همه را تشویق میکرد. آن زمان، انجمن ضد بهائیتهم میرفتیم و بحث با بهاییها را یاد میگرفتیم.»
کمتر کسی میداند پزشکیان نهجالبلاغه را تدریس کرده و نگاه او به متون دینی چگونه شکل گرفته است. مطالعه سخنرانیهای او نشان میدهد تسلط او بر متون مقدس دینی محدود به یک یا دو سوره و خطبه نیست و تنوع استنادهای او به روایات و آیات گواه این امر است. پزشکیان چرایی و چگونگی این نوع مواجه شدن با متون مقدس را تشریح میکند و میگوید: « وقتی وارد دانشگاه شدیم، با چپیها و ضد انقلابها روبهرو شدیم. آنها دین اسلام را مسخره میکردند. به خودم گفتم باید ببینم اسلام واقعاً توجیه علمی و منطقی دارد یا ندارد. به خاطر همین، نوع نگاه من به قرآن و نهجالبلاغه نگاه دانشگاهی بود نه برای اینکه عبادت کنم یا صرفاً برای ثواب بردن قرآن نمیخواندم.
در دانشگاه ]سال 1355[ گروه درست کردیم و درباره نهجالبلاغه و قرآن کار کردیم. کلاس گذاشتیم. آن زمان باید با چپها درمیافتادیم و باید جواب آنها را میدادیم. باید با منطق مینشستیم و جواب میدادیم. پنج گروه قرآنی، پنج گروه نهجالبلاغه داشتیم و در گروهها تفسیر میخواندیم و بچهها گزارش میدادند که در کلاسها این کار انجام میشود. در گروه یکی لغتها را میگفت، من آیه و حدیث میگفتم و سخنرانی میکردم. سالنها پر میشد و حتی بعضی روی زمین مینشستند. ما از قرآن مفهوم مدیریت، زندگی و مفاهیم اجتماعی در میآوردیم.»
آیات و روایات، و بیش از همه نهجالبلاغه، در تارو پود جان کلام او جا خوش کرده است و تقریباً هیچ سخنرانی بدون اشاره به نکتهای از متون مقدس شنیده نمیشود. برای اهل تدبر و عمل همین سرنخهای روزمره سرآغاز تفکر، بازاندیشی و مخاطبه با ابوتراب در میانه هیاهوی روزگار است.