سالهاست دغدغه او آموزش است. دقیقتر بگویم چگونه آموختن و چگونه یاد دادن برای این پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت مسئله است و برای پاسخ به این مسئله دنبال میز و کتاب و دفتر و ساختمان مدرسه نیست؛ جلال کریمیان میخواهد معلمان بهتر آموزش ببینند که چگونه میتوانند بهتر مهارت زندگی را به دانشآموزان بیاموزند. گام او بلندتر از روزگار ماست. در حالیکه هنوز بیش از هزار مدرسه سنگی، حدود هزار مدرسه کانکسی در کشور مأمن آموزش دانشآموزان مناطق محروم است، به نظر میرسد امید به تدریس بهتر گام بعدی برای توسعه عدالت آموزشی باشد.
ابزاری برای سنجش شاخصهای کیفی یادگیری نداریم
کریمیان در گفتوگو با خبرنگار پایگاه اطلاعرسانی دکتر مسعود پزشکیان، با دستهبندی شاخصهای عدالت آموزشی به سه دسته ورودی، فرآیندی و خروجی ابتدا درباره شاخصهای نوع سوم گفت: عملکرد دانشآموزان در آزمونهای پایان سال، میزان سواد در ردههای سنی مختلف و نرخ پوشش تحصیلی از شاخصهای خروجی هستند. در میان همین مؤلفهها طیفی از شاخصهای کمی و کیفی وجود دارد. شاخصهایی که معمولاً در سیستم آموزش و پرورش ایران سنجیده میشود شاخصهای کمی هستند. مثلاً پوشش تحصیلی در مقاطع و پایههای تحصیلی مختلف یک شاخص کمی است؛ بر فرض میگوییم 95 تا 98 درصد دانشآموزان ما در کلاس اول ابتدایی جذب مدرسه شدند. اگر دقیقتر شویم باید ببینیم کیفیت آموزشی که داده شده چگونه بوده و اگر پوشش هست آیا کیفیت هم هست. میانگین نمره یا فرآیندهای آموزشی که در کلاس اتفاق میافتد میتواند از شاخصهای کیفی باشد. اما یکی از ضغفهای ما این است که معمولاً هم تعاریف خاص این حوزه و هم ابزاری برای سنجش شاخصها نداریم.
او نمره دانشآموزان و عملکرد آنها در آزمونها را یکی از شاخصهای مهم خروجی معرفی و بیان کرد: علیرغم پوشش تحصیلی بیش از 95 درصد در دوره دبستان، نتایج آزمون تیمز و پرلز 2023 نشان میدهد بخش زیادی از دانشآموزان ما به حداقلهای یادگیری دست پیدا نمیکنند و طبعاً کسانی نمره پایینتری میگیرند که محروم هستند. این ضعف آموزشی در مناطق روستایی و عشایری بهشدت بیشتر است، بهطوریکه براساس نتایج این آزمون در سال 2019 بین 70 تا 80 درصد دانشآموزان این مناطق از حداقل یادگیری برخوردار نیستند و این شکافها در سال 2023 بیشتر هم میشود.
سهم آموزشوپرورش از بودجه عمومی 50 درصد کمتر از استاندارد است
این دانشآموخته دکتری فلسفه آموزش و پرورش تأکید کرد: شاخصهای ورودی و فرآیندی به راحتی از یکدیگر تفکیکشدنی نیستند. بودجه آموزش و پرورش، پایگاه اجتماعی و فرهنگی دانشآموزان و کیفیت آموزش معلمان از جمله شاخصهای ورودی مهم است که هر یک نقش بهسزایی در تحقق عدالت آموزشی دارند.
او درباره بودجه آموزش و پرورش گفت: میزان سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی و هزینههای آموزش در تولید ناخالص داخلی کشور استاندارهایی جهانی دارد. در هر دو مورد نسبت به استاندارد جهانی 50 درصد عملکرد ضعیفتری داریم. مثلاً به طور استاندارد سهم آموزش و پرورش از بودجه کشور باید 20 درصد باشد، در حالیکه اکنون کمتر از 10 درصد است. این سهم از بودجه هر چند مستقیم منجر به ایجاد نابرابری نمیشود اما غیرمستقیم بر این امر اثرگذار است. زمانی که برای آموزش هزینه کمتری میشود کیفیت پایینتری در مدارس دولتی خواهیم داشت.
تفاوت کیفیت خدمات آموزشی عامل نابرابری است
این پژوهشگر حوزه فلسفه تعلیم و تربیت با بیان اینکه آموزش با شغل و درآمد آینده مرتبط است تصریح کرد: مردم در جستوجوی کیفیت بیشتر هستند. در نتیجه، مدارس غیرانتفاعی و مدارسی که خدمات آموزشی بهتری ارائه میدهند رشد میکنند، چه کنکور باشد و چه نباشد. در هر حال، کنکور یک سازوکار غربال است. در نهایت در هر سیستم غربالی، کسانی که خدمات آموزشی با کیفیتتر دریافت کردهاند میتوانند از سد آن عبور کنند. این مسئله عامل نابرابری میشود زیرا کسی که پول ندارد نمیتواند به مدارس غیرانتفاعی برود و آنچه نباید اتفاق میافتد.
او در ادامه به نابرابری از لحظه آغازین اشاره و تشریح کرد: فکر میکنیم دانشآموزان را در شرایطی برابر به سیستم آموزشی وارد میکنیم ولی اینگونه نیست. برخی از دانشآموزان دوره طلایی رشد را، یعنی زیر پنج سالگی را، در یک خانواده فرهنگی، با درآمد بیشتر و دایره واژگانی گستردهتر سپری میکنند و بسیاری از دانشآموزان در یک خانواده معمولیتر زندگی میکنند. این دانشآموزان وقتی وارد مدرسه میشوند از سطح برابری برخوردار نیستند، پس، از همان ابتدا، بخش زیادی از دانشآموزان با آمادگی کافی وارد مدرسه نمیشوند. سالهاست در دنیا بر این مبحث تأکید میشود و به یک معنا، آموزش عمومی و همگانی بدون آموزش پیشدبستانی همگانی بیمعنا میشود و نمیتواند به اهداف خودش برسد. در بهترین برآوردها، پوشش پیشدبستانی برای سال قبل از مدرسه، حدود 40 تا 50 محاسبه میشود و مهمتر از آن، هیچ سیاست مشخصی در این حوزه نداریم.
سیستم آموزش معلمان به حرفه درنیامیخته است
کریمیان در ادامه معلمان را بهعنوان مهمترین شاخص ورودی آموزش و پرورش معرفی و اشاره کرد: هر چند تمام شاخصهای ورودی به نوعی به بودجه و حکمرانی آموزشی برمیگردنند، اما نمیتوانیم نقش معلم را نادیده بگیریم. متأسفانه معلمان را نه قبل و نه بعد از ورود به مدرسه به قدر کافی آموزش نمیدهیم. در حالیکه سیستم آموزش پزشکان حرفهای طراحی شده است. آیا بیمارستان بدون پزشک متخصص بیمارستان است؟ اما چگونه برای معلمان چنین آموزشی را تصور نمیکنیم. در آموزش حرفهای پزشکی یادگیری بخشی از درمان و فرآیند کاری پزشکان است. همه در ردههای پلکانی به یکدیگر آموزش میدهند و آموزش به حرفه آنها درآمیخته است و هر حرفهای از جنس مراقبت، از جنس آموزش، به همین سیستم نیاز دارد.
او با بیان اینکه از سال 1388 تا 1403 حدود 650 تا 700 هزار معلم جذب سیستم آموزش و پرورش شدهاند و تنها حدود 200 تا 250 هزار معلم دانشآموخته دانشگاه فرهنگیان بودند، فرآیند جذب نیروی انسانی را در آموزش و پرورش نقد کرد و گفت: به دلیل دخالتهای مجلس حدود 300 هزار نیرو بدون فرآیند گزینش وارد مدرسه شدند. یک سری افراد هم با عنوان ماده 28 گزینش شدند ولی باز آموزش ندیدند. البته ممکن است این افراد حق داشته باشند جذب شوند اما آموزش ندیدند. مجموع این افراد حدود دوسوم جمعیت معلمان هستند. یعنی تعداد زیادی مدرسه بدون معلم متخصص داریم و معلم باید به کلاس درس برود و تازه یاد بگیرد که چگونه با دانشآموزان برخورد کند. به عبارتی، چون دانش مهارتی را ندارد حتی اگر دانش زمینهای را داشته باشد اینجا افت اصلی اتفاق میافتد.
کریمیان راهاندازی دورههای کاردانی در دانشگاه فرهنگیان و جذب معلمان از مقطع کارشناسی ارشد را به عنوان راهحلهای فوری مشکل تربیت نیروی انسانی آموزش و پرورش پیشنهاد کرد و افزود: در حال حاضر، به شکلی کار از کار گذشته است. 700 هزار معلم جذب کردیم، یعنی اکثر نیروهای آموزش و پرورش جذب شدهاند. برای باقیمانده این ظرفیت باید فکری کنیم؛ میتوانیم به جای اینکه مثلاً 50 هزار معلم را در چهار سال آموزش بدهیم، 100 هزار معلم را در دو سال آموزش بدهیم و از این ظرفیت به بهترین نحو استفاده کنیم. همچنین زمانی که معلمان را با مدرک کارشناسی جذب میکنیم، مخارج آموزشی سایر دانشگاههای کشور کمتر هدر میرود و خودمان هم نیاز کمتری به سرمایهگذاری خواهیم داشت.
تمرکز بر فضا رهاییبخش نیست
این پژوهشگر حوزه آموزش با اشاره به تداوم نهضت مدرسهسازی در 30 سال اخیر، تعداد فضاهای آموزشی کشور را در سطح قابل قبول دانست و افزود: اتفاقاً یکی از جاهایی که توانستیم تا حدی برابری لازم را ایجاد کنیم، حوزه فضای آموزشی است. یعنی اولاً میتوانیم بگوییم که فضای آموزشی پوشش نسبتاً بالایی دارد. وضعیت کاملاً قابل قبول نیست ولی ما در بیش از 70 درصد مساحت کشور به لحاظ وجود مدرسه مشکل اساسی نداریم. ثانیاً نابرابری در این سطح کمتر است. یعنی به لحاظ تعداد فضا، مدارس دولتی روستاها با مدارس دولتی شهرهای بزرگ تفاوت زیادی ندارد.
او تأکید کرد: حتی اگر مصالح و نقشه ساختمان ما خوب باشد و سرمایهگذاری زیادی انجام شود اما بدون نیروی انسانی ماهر و بنیانهای مناسب، پروژه شکست خواهد خورد. کیفیت شاخصهای ورودی آموزش و پرورش، در حال حاضر، به شدت پایین است. اما ممکن است برخی بر فرآیندهای ارزشیابی تمرکز کنند و بگویند که اگر آنها را درست کنیم، بقیه هم درست میشود. اما حتی اگر بهترین برنامه درسی دنیا را هم بیاوریم، وقتی دانشآموزان نابرابر شروع کردهاند و معلمان بسیاری از مهارتهای اولیه را ندارند، نمیتوانند از آن برنامه درسی استفاده کنند.
کریمیان درباره اهمیت شاخص فضا در آموزش خاطرنشان کرد: فضا مثل یک زمین است؛ ممکن است یک زمین مرغوب در شمال یا جنوب شهر انتخاب کنیم. این موضوع اصل بنا را آنچنان تحتالشعاع قرار نمیدهد. نمیگویم هیچ تغییری ایجاد نمیکند ولی استحکام بنا به زمین بالای شهر یا پایین شهر نیست. وقتی بدانیم این زمین حداقل شروط را دارد میتوانیم شروع به ساخت کنیم. با توجه به آمار موجود بیش از 80 درصد فضاهای ما مورد قبول است ولی در شاخصهای ورودی دیگر حداقلها را نداریم. متأسفانه آموزش و پرورش ما به سیاستگذار اصلی گزارش درستی در این باره نمیدهد. من مطمئنم اگر آقای رئیسجمهور بدانند که۷۰ درصد معلمان ما آموزش ندیدهاند، دیگر تأکیدشان روی فضا نیست، فضا مهم است و باید اصلاح شود ولی تأکید بر آن نخواهد بود.
فضا، تجهیزات و ایمنی را اصلاح کنیم
او برای تحقق عدالت آموزشی پیشنهاد داد: اگر میخواهیم به سراغ بحث فضا برویم، بهتر است بر آن 10 تا 20 درصد فضاهایی دست بگذاریم که اولاً به درستی شناسایی شدند و ثانیاً بدانیم که میخواهیم چه چیزی را در آنها اصلاح کنیم. در بحث فضا، گاهی خود فضا، گاهی بحث تجهیزات یا ایمنی، مطرح است که میان آنها تفکیکهایی وجود دارد.
کریمیان به تراکم کلاسی بهعنوان یکی دیگر از معضلات مهم فضای آموزشی اشاره و بیان کرد: بر اساس گزارش دبیرخانه مبارزه با فقر و نابرابری آموزشی، 70 تا 80 منطقه در تهران، بهخصوص در مقطع دبستان، تراکم بیش از حد دارند. تنها راهحل کوتاهمدت دو شیفته شدن مدارس است. متأسفانه بحث درآمدزایی مدارس هم معضل بزرگی ایجاد کرده است و در مناطقی که مشکل تراکم جمعیت داریم بحثهای تجاری و قراردادهای بعدازظهر مدارس نیز وجود دارد.
جمعیت مهاجر را از تحصیل محروم نکنیم
او به تراکم کلاسی و حضور جمعیت مهاجر در ایران اشاره و بیان کرد: در بسیاری از مناطقی که با مسئله تراکم مواجه هستیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، این معضل بهوسیله مهاجرین ایجاد شده است. من از کسانی هستم که به شدت مخالف ادغام نشدن مهاجرین هستم. خودم در حوزه مهاجرین کار کردم، آموزش دادم و بهشدت فکر میکنم که ادغام درست مهاجرین در جامعه ایران مهمترین راهبرد و بهترین راهبرد است. ولی متأسفانه در دو سه سال گذشته این نحوه ورود کنترل شده نبوده و ما به هر حال باید این جمعیتی را که وارد کشور شدهاند پوشش بدهیم. یعنی ما الان یک سری مهاجر از قبل داریم که در سرشماریها حضور داشتند و مشکلی برای تراکم ایجاد نکردند اما اخیراً کودکانی جدید اضافه شدند که مشکلات اساسی به وجود آوردند.
این پژوهشگر حوزه فلسفه تعلیم و تربیت بهعنوان یک راهحل قابل بررسی پیشنهاد داد: برای اینکه بتوانیم این مشکلات را کنترل کنیم، باید راهحلهای آموزشی متفاوتی برای این تازهواردها در نظر بگیریم و کسی را از تحصیل محروم نکنیم. باید از سمنها و سازمانهای بینالمللی برای تأمین بودجه کمک بگیریم. همچین میتوانیم در فضاهای موجود کودکان مهاجر تازهوارد را در برنامههای آموزشی خارج از مدرسه و با کاهش ساعت درسی آموزش دهیم. این کار باید با محوریت وزارت کشور انجام شود.
خلاصهای از این گفتوگو را در ادامه میتوانید ببینید: