از سالهای معلمیاش در مناطق مرزی وعشایری میگوید. فصلهایی که با عشایر کوچرو از استان خراسان شمالی به راه میافتاد تا همراه ایل در مراوه تپه استان گلستان سکنی گزیند. با وجود اینکه بعد از پنج سال خدمت در نقاط صفر مرزی شرایط حضور در مدارس شهر را داشت، ترجیح داد بودن در کنار دانشآموزان عشایر را هم در کارنامه معلمیاش ثبت کند. مقداد باقرزاده اکنون مدیر یکی از مدارس شهر شیروان است و تجربه حضور 9 ساله در مدارس مناطق مرزی و عشایری را توشه راه معلمیاش میداند. او میگوید: «اگر در این مناطق خدمت نمیکردم، اکنون قدر شغل معلمی را نمیدانستم.»
فشار فقدان امکانات بر دوش معلمان است
مقداد باقرزاده در گفتوگو با خبرنگار پایگاه اطلاعرسانی دکتر مسعود پزشکیان، از کمبود زیرساختها در این مناطق یاد میکند و میگوید: یکی از معضلاتی که به خصوص از دوره کرونا خودش را خیلی نشان داد، مجازی شدن کلاسها بود. متأسفانه در دوره کرونا بسیاری از مواقع کلاسهای ما تعطیل شد. نمیخواهیم خودمان را گول بزنیم و باید واقعیتها را بگوییم؛ با قاطعیت میگویم در حال حاضر هم که گاهی اوقات به دلیل کمبود گاز مدارس مجازی میشوند، در بسیاری از مناطق مرزی و عشایری عملاً کلاسها تشکیل نمیشود، نه اینکه معلم نخواهد تشکیل بدهد بلکه این مناطق آنتن موبایل ندارند که دانشآموزان بتوانند در کلاسهای مجازی شرکت کنند.
او چالشهای مناطق محروم را از نزدیک لمس کرده است و در ادامه تشریح میکند: برخی امکانات نسبت به قبل حقیقتاً بهتر شده است. مدارس خشتی و گلی با مدرسههای طرح برکت جایگزین شدهاند و تقریباً بهزودی برچیده میشوند. در مناطق عشایری مشکل وسایل گرمایشی داریم و هنوز درگیر نفت هستیم. همچنین ساختمانهای بعضی از مدرسههای مناطق مرزی آنقدر قدیمی هستند که در صورت بارندگی امکان دارد هر لحظه برای آنها اتفاقی بیفتد. متأسفانه سرانه مدارس بسیار پایین است. در مدارس عشایری که خودم تجربه کردم سرانهای واریز نمیشود و خود معلم باید نفت تهیه کند، خود معلم باید تراکتور بگیرد و کانکس را جابجا کند. حتی اکنون که من در یک مدرسه داخل شهر هستم، سرانه مدرسه آنقدر پایین است که در پول کاغذ دانشآموزان ماندهام. این کمبود امکانات متأسفانه در مناطق عشایری بیشتر هم هست.
یکسان بودن محتوای درسی با عدالت آموزشی در تضاد است
باقرزاده چندپایه بودن کلاسها در مناطق محروم را یکی دیگر از چالشهای معلمان میداند و تصریح میکند: در مدارس چندپایه عملاً چیزی به اسم زنگ تفریح برای معلم وجود ندارد و او تمام زمان مدرسه را سرپاست. متأسفانه در چنین شرایطی معلم ناچار است فقط درسهای اساسی مانند ریاضی و علوم را تدریس کند و حق درسهای دیگر پایمال میشود. اصلاً معلم اگر آدمآهنی هم باشد نمیرسد کاری کند.
او تأکید میکند: علاوه بر این، در کلاسهای چندپایه تطابق و سازگاری برای دانشآموزان سخت است چون معلم باید زمان کلاس را بین پایههای مختلف تقسیم کند و به سایر پایهها تمرین بدهد و بگوید خودخوان پیش بروند. معمولاً در یکی دو ماه اول به دانشآموزان سخت میگذرد، چون میخواهند توجه معلم به آنها باشد اما چون معلم نمیتواند زمان کافی برای هر پایه اختصاص دهد، دانشآموزان فکر میکنند که برخلاف دانشآموزان شهر انگار معلم، معلمِ آنها نیست. این مشکل در مدارسی که تا سهپایه هستند کمتر پیش میآید و هرچه پایهها بیشتر میشود، شلوغی کلاس بر یادگیری دانشآموزان تأثیر میگذارد.
این معلم معتقد است که برای بهبود وضعیت آموزشی در کلاسهای چندپایه باید محتوای کتابهای درسی بومیسازی شود. او میگوید: محتواها دقیقاً در مدارس تکپایه و در بهترین نقاط پایتخت و کلانشهرها تدریس میشود و همزمان در کلاسهای درس ششپایه در درههای عشایری تدریس میشود و این امر عدالت آموزشی نیست.
باقرزاده به عنوان یک راهکار عملی پیشنهاد میکند تمرینها و فعالیتهای اضافی کتابهای درسی بدون اینکه محتوای اصلی آنها آسیبی ببیند برای مناطق چندپایه کاهش یابد تا معلمان برای تدریس همه مباحث کتاب درسی فرصت کافی پیدا کنند.
معلمان مناطق محروم بیسواد نیستند
این معلم که سالهاست در مناطق محروم حضور داشته، ایجاد حس سرخوردگی برای معلمان این مناطق را یکی از چالشهای مهم میداند و بر لزوم حمایت حرفهای از معلمان تأکید میکند. او در همین رابطه میافزاید: معلمانی که در منطقههای مرزی و عشایر خدمت میکنند، اگر بدانند نگاه مسئول بالاسری به معلم و این مناطق نگاه ویژهای است، همین برایش کافی است. اما متأسفانه این نگاه و حمایت حرفهای را از طرف سیستم نمیبینیم و متأسفانه انگیزه همکاران ما در این مناطق کاسته میشود. ما داریم همکارانمان را حیف میکنیم. تأسفآور است که دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی در این منطقهها تدریس کند و از آن استفاده مناسب نشود. حمایت حرفهای از معلمان فقط این نیست که بگوییم ما هوای معلمان را داریم.
باقرزاده با ابراز ناراحتی از اینکه معلمان مناطق روستایی و عشایری از طرف جامعه برچسب «بیسوادی» میخورند بیان میکند: متأسفانه این نگاه وجود دارد که معلمان ناتوان به مناطق محروم میروند. مثلاً پدر خود من اوایل کارم میگفت جای دیگری نبود که خدمت کنی؟ خود من هم اوایل خجالت میکشیدم بگویم معلم عشایرم. اما اکنون به دانشجو-معلمان میگویم این نگاه را اصلاح کنید و با نوع کارتان نشان دهید که توانمند هستید و با افتخار بگویید معلم عشایر یا معلم روستای هستید.
پلههای ناتمام تحصیل؛ سنتهایی که مسیر آموزش را سد میکنند
این مدیر مدرسه مشکلات مالی و اجتماعی و باورهای فرهنگی را دلایل بازماندگی از تحصیل یا ترک تحصیل دانشآموزان معرفی میکند و میافزاید: طرحی به نام طرح شهید محمودوند برای پیگیری موارد بازمانده از تحصیل در کل کشور اجرا شده است. در این طرح، اسامی دانشآموزان بازمانده در سامانه «سیدا» بهطور مرتب برای مدیران مدارس ارسال میشود و آنها موظف هستند این موارد را پیگیری کنند. این طرح فقط مختص منطقههای روستایی و عشایری نیست و در شهرها هم اجرا میشود. مشکلات مالی و طلاق والدین عمدهترین مسائلی است که مداخله کادر آموزشی را برای بازگرداندن دانشآموزان به تحصیل دشوار میکند.
او ادامه میدهد: در بسیاری از مناطق عشایری باورهای فرهنگی و سنت رایج باعث ترک تحصیل دانشآموزان میشود. این موضوع در دانشآموزان دختر به دلیل ازدواج زودهنگام شایعتر است. گرچه ترک تحصیل دختران نسبت به سالهای گذشته کمتر شده است اما هنوز هم وجود دارد.
نسل جدید معلمان، نسلی بدون عشق معلمی است
باقرزاده که اکنون در دانشگاه فرهنگیان به تربیت معلمان آینده نیز مشغول است، با انتقاد از راحتطلبی نسل جدید دانشجو- معلمان میگوید: اکثر معلمان جدید دنبال راه فرار هستند، چون با عشق به حرفه معلمی نیامدهاند. نگاههای زمان ما اصلاً در نسل جدید وجود ندارد. آنها معلمی را برای معلمی نمیخواهند. نسل قدیم معلمی را برای معلمی میخواستند؛ شاید سالهای اول به اجبار به مناطق روستایی و عشایر رفته باشند، اما بعد شرایط بهطور کامل برایشان مهیا بوده است که برگردند و به مدارس شهر بیایند. در حال حاضر، از بین دانشجو-معلمان خودم حدود 80 درصد در حال و هوای دیگری هستند و 20 درصد برای معلمی آمدهاند، آن هم به اجبار خانواده. ما چنین معلمانی را لازم نداریم، زیرا دو روز دیگر معلم بچههای من و شما در شهرها میشوند. متأسفانه دانشگاه فرهنگیان به سمت خوبی پیش نمیرود و معلمان شایستهای را تربیت نمیکند.