توسعه آموزشهای اوان کودکی (early childhood education)، دستکم از چهار منظر مورد توجه جدی دولتهای رفاهی در جهان است: منظر نخست، تعیینکنندگی چشمگیر این آموزشها در گسترش برابری بهویژه برابریهای آموزشی در دوران تحصیل است. در درجه بعد، ارائه این دوره به منظور فرصتبخشیدن به گسترش برابری جنسیتی و قدرتیابی زنان مورد توجه است. سومین بعد اهمیت این دوره، نقش آن در توسعه سلامت عمومی است و در نهایت پژوهشهای بسیاری از نقش کلیتر این آموزشها بر توسعه اقتصادی کلان حکایت دارند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دکتر مسعود پزشکیان به نقل از روزنامه شرق، دادههای بهدستآمده بیش از 10 استان کشور نشان میدهد وضعیت کمی و کیفی پیشدبستانی مخصوصا در مناطق روستایی و محروم، شرایط نامطلوبی دارد. این دادهها که عمدتا در گفتوگوی «شرق» با مربیان و مسئولان پیشدبستانیها به دست آمده است، نشان میدهد محرومیت کودکان از آموزههای قبل از دبستان به شکل مستقیم در کیفیت آموزش آنها تا مقاطع بالاتر اثر خواهد داشت که در سالهای اخیر بد و بدتر هم شده است. برای مثال نتایج آزمونهای بینالمللی تیمز 2023 و نتایج پرلز نشان میدهد 40 تا 45 درصد دانشآموزان ما در پایههای چهارم و هشتم حداقلهای یادگیری را کسب نمیکنند. مابقی هم که نزدیک به 40 درصد دانشآموزان هستند، عملکرد زیر متوسط دارند. یعنی 80 درصد دانشآموزان ما نمیتوانند عملکرد بالای متوسط داشته باشند و این یک هشدار جدی برای سیستم آموزشی کشور به حساب میآید.
بررسیهای خبرنگار «شرق» و تماس با مربیان و معلمهای بیش از 10 استان مختلف کشور، نشان میدهد وضعیت کمی و کیفی پیشدبستانیها مخصوصا در نقاط محرومتر چندان تعریفی ندارد که همین به ناترازیهای موجود دامن میزند. این دادهها در مصاحبه با مناطقی همچون آذربایجان غربی، خراسان، سیستانوبلوچستان، فارس، کرمان، کرمانشاه، لرستان، هرمزگان، گلستان، خراسان شمالی و کهگیلویهوبویراحمد به دست آمده است. با در نظر گرفتن مناطق محروم و حتی متوسط این استانها و با وجودی که درصد بالایی از پیشدبستانیها بهصورت دولتی در مدارس فعال هستند، اما به دلیل دریافت شهریه، مانعی برای ثبتنام بسیاری از خانوادهها هستند.
این شهریهها از سالی 150 هزار تومان تا 12 میلیون بسته به نوع محرومیت مناطق متفاوت است. اما بسیاری از مربیها و مسئولان پیشدبستانی تأکید دارند برخی خانوادههای محروم و روستایی توان پرداخت همین میزان پول را هم ندارند. بنابراین در این مناطق بیش از نیمی از کودکان به پیشدبستانی نمیروند و از آموزههای پیش از مدرسه محروم هستند. این در حالی است که با آموزههای درست و اصولی در پیشدبستانی، بسیاری از اختلالهای یادگیری کودکان از بین خواهد رفت، ولی با شروع مدرسه، این موضوع به روند تحصیل کودک آسیب وارد خواهد کرد. طبق روایت بسیاری از مربیها، این موضوع حتی باعث خارجشدن کودک از چرخه تحصیل هم خواهد شد. معمولا کودک به دلیل اینکه اختلالهای مختلفش رفع نشده، کلاس اول یا دوم را مردود میشود و با آن سن کم باید در کلاسهای شبانه وارد شود که همین با وجود فقر فرهنگی و اقتصادی تشدید میشود و کودک محروم از تحصیل خواهد شد.
البته به دلیل اینکه هیچ حمایت مالیای از پیشدبستانیها نمیشود و مدیران این مجموعهها تنها با گرفتن شهریه از خانوادهها میتوانند این فضا را مدیریت کنند، تقریبا پیشدبستانیهای دولتی هم همچون سازوکار بخش خصوصی فعالیت میکنند. بنابراین طبق دادههای مربیهای پیشدبستانی و کارشناسان اختلال یادگیری استانهای مختلف، مدیران برای برند پیشدبستانی خود، در هنگام ثبتنام کودکان، معمولا کاملا سلیقهای عمل میکنند.
برای مثال کودک دارای معلولیت یا اختلال یادگیری و حتی کودکی از خانواده پایینتر را که حق ثبتنام دارد، با بهانههایی مثل اینکه ظرفیت تمام شده است، ثبتنام نمیکنند که همین به خارجشدن کودک از چرخه تحصیل دامن میزند. بر اساس اطلاعات بهدستآمده از این مناطق، بسیاری از خانوادهها چون توان مالی چندانی برای مقطع پیشدبستانی ندارند و اجباری هم برای گذراندن این دوره نیست، تنها یک یا دو ماه کودکشان را ثبتنام میکنند که همین در روند تحصیل دبستان کودک اثر دارد.
در صحبت با معلمهای اول تا ششم ابتدایی که در نقاط مختلف کشور از مناطق روستایی و محروم تا متوسط و مرفه تدریس کردهاند، یک داده قطعی وجود داشته است؛ همه تأکید دارند که گذراندن پیشدبستانی برای کودکان حتی در مقاطع بالاتر هم اثر خواهد گذاشت. بهطوری که معلم در هفته اول آموزش از نوع ارتباط کودک با کلاس متوجه این موضوع خواهد شد. برای مثال، یکی از روایتها از قشم که کارشناس اختلال یادگیری شرح میداد، درباره کودکی با اختلال یادگیری بود که چون پیشدبستانی حاضر به ثبتنام او نشده بود، در کلاس اول زمان زیادی برای جبران و درمان این موضوع وجود نداشته و همین منجر به مردودی کودک شده است. بااینحال کودک باید در کلاسهای شبانه شرکت میکرده که خانواده پس از دو سال تلاش دیگر توان خود برای پیگیری را از دست میدهد و کودک از چرخ تحصیل خارج میشود.
جلال کریمیان، تحلیلگر نظام آموزشی، باور دارد که دوره پیشدبستانی این روزها به دلایل مختلف، همچون وضعیت معیشتی خانوادهها و بحرانهای اقتصادی کشور، به یک کالای لوکس تبدیل شده که هر خانوادهای فرزندش را برای این آموزههای قبل از مدرسه ثبتنام نمیکند. بنابراین شکاف اقتصادی و فرهنگی باعث تداوم این وضع شده است.
این پژوهشگر به اهمیت وجود نابرابری فرهنگی و اقتصادی حال حاضر میپردازد که بهطور جدی در وضعیت تحصیل و سیستم آموزشی اثر خواهد داشت و بررسیهای «شرق» در استانهای مختلف کشور هم همین را نشان میدهد. ایشان در شروع صحبتهایش به «شرق» میگوید: «خانوادههایی که از نظر فرهنگی و اقتصادی پایینتر هستند، قطعا کودکانشان تواناییهای کمتری برای ورود به مدرسه دارند. با همه این مسائل، برقراری پیشدبستانی باکیفیت، کار سخت و دشواری نخواهد بود و فقط نیاز به برنامهریزی دارد. مثلا در نیمه دهه 90 که نهضت نسبتا خوبی ایجاد شد، پیشدبستانیها تا حدی کیفیت داشتند. بنابراین ما با تدابیری میتوانیم بهصورت تدریجی این شرایط را فراهم کرده و امکانات برای پیشدبستانی را همهگیر کنیم. در اولین قدم یک مطالبهگری در همه سطوح از جامعه، متخصصها و آموزش و پرورش ایجاد شود. یعنی یک سیاست حمایتی در شرایط سخت جامعه برای پیشدبستانی در نظر گرفته شود.»
این پژوهشگر حوزه پیشدبستانی به مانع اقتصادی و فرهنگی برخی خانوادهها برای اقدام به حضور کودکشان به پیشدبستانی اشاره میکند و میگوید: «باید این موضوع طرح شود که پیشدبستانی در تمام کشور همگانی شود و بعد به سیاستهای نگهداری کودک و فرزند بپردازیم. این کارها باید بهصورت تدریجی اتفاق بیفتد. مثلا در سال اول برخی مناطق تحت پوشش بروند، بعد کمکم مناطق دیگر اضافه شوند و بودجه مدنظر هم کمکم جذب شود. در این زمینه وزارتخانهها میتوانند کمک کنند و بودجه اختصاصی برای آموزش و پرورش ارائه دهند. از بخش خصوصی هم میتوان برای ارائه توسعه و سرمایهگذاری استفاده کرد. برای این کار تدریجی هم میتوان پشتوانهای قانونی داشت که دولت آن را ارائه دهد. بخش دیگر آن به اجرا برمیگردد. آموزش و پرورش باید بتواند ایدههای کارآمدی برای دوره پیشدبستانی ارائه دهد. مثلا بررسی شود در حوزه معلمهای بیشدبستانی چه اقدامی باید انجام دهیم؛ یعنی چه آموزشی دهیم و چگونه آنها را به کار بگیریم. در کنارش باید از ظرفیتهای فعلی آموزش و پرورش کمک بگیریم که استخدامی و اضافه بر سازمان هستند. آنها را هم میتوان ذخیرهای دید که به این دورهها بپیوندند.»
در بررسیای که از چند استان مختلف کشور صورت گرفت، بسیاری از مربیها از نبود دورههای مورد نیاز آنها برای آموزش کافی مربیگری و معلمی نقد داشتند؛ بنابراین بسیاری بهصورت خودجوش خودشان آموزههایی را کسب کرده بودند. کریمیان دقیقا به همین موضوع اشاره دارد که طبعا میتواند موضوع به این صورت باشد که به درستی آموزشی به این افراد داده نشده باشد. در این حوزه باید دقیقتر بررسی کرد و متخصص آن وارد شود و پیشنهادهایی را برای بهبود ارائه دهد. این موضوع به یک اراده خاص در بدنه خود آموزش و پرورش نیاز دارد که اگر این اراده نباشد، طرح قطعا به بنبست خواهد رسید. مثلا پشتوانه وزیر و بدنه در این طرح دیده نشده باشد. بنابراین باید خیلی جدی به این موضوعات نگاه شود و نهضتی در این زمینه ایجاد شود. هرچه این موضوع را عقب بیندازیم بدتر خواهد شد و از حوزههایی نیست که به مرور در آینده نیازش برطرف شود.
در این سالها آموزش و پرورش با بحرانهای اقتصادی دستوپنجه نرم کرده که مانع بسیاری از برنامههای خودش هم شده است؛ بنابراین برخی باور دارند باید بیشتر برنامهها را به بخش خصوصی واگذار کرد که این تحلیلگر اشاره دارد: «بخش خصوصی برای منفعت خودش به این حوزهها وارد خواهد شد و ممکن است راهحلهای موقتی وجود داشته باشد که بخش اجرائی را بر عهده بگیرد و سالهای اول کمکهزینهها را تأمین کند. در نتیجه این حوزهای نیست که بگوییم میتوانیم به بخش خصوصی واگذار کنیم. تنها ایدهای که شاید بتواند قابل بررسی باشد، همین است که ارائه و تصدیگری با بخش خصوصی باشد، ولی دولت هزینهها را تأمین کند و بر آن نظارت، حمایت و تنظیمگری داشته باشد.
این ایده هم با چالشهایی همراه است که تجربه نشان داده ورود بخش خصوصی، باعث تعارض منافع خواهد شد و باید بررسی شود در این مورد هم دچار تعارض در منافع میشویم یا نه. از طرفی در حال حاضر آموزش و پرورش از نظر مکان مشکلی ندارد و تدبیری برای برنامه درسی و آموزش نیروها شرایطی را به وجود میآورد که خودش همه چیز را تدبیر کند. بهخصوص که ما الان سازمان مجزای تعلیم و تربیت کودک را برای این کار داریم که میتواند بخشی از کار را بر عهده بگیرد.
بااینحال، دو موضوع مهم وجود دارد؛ اول اراده و فهمی برای پیبردن به ضرورت اینکه هیچوقت در آینده نمیتوان از زیر این مسئله بیرون آمد و دوم اینکه نیاز به برنامه اجرائی خوبی برای این موضوع است. این دو در عرصه سیاستگذاری مهمترین عناصر هستند و اگر اولی وجود نداشته باشد، دومی هم ایجاد نخواهد شد. بنابراین به نظر باید دورهای یکساله به لحاظ گفتمانی و مطالبهگری بگذرد، این موضوع پررنگ و رسانهای شود و تمرکز پیشاسیاستگذارانه در نظر گرفته شود. بعد هم آرامآرام خود مدارس و معلمهای مناطق از بدنه آموزش و پرورش مطالبه کنند.»
از طرفی با تغییر سیستم نظارتی پیشدبستانیها از بهزیستی به سازمان تعلیم و تربیت، مربیها و صاحبان پیشدبستانی نقدهایی به کیفیت کتب و روند این سازمان داشتند که بدون هیچ حمایت مادی، اجبار به انجام برخی فعالیتها در پیشدبستانی دارد که بار این بخش را بیشتر خواهد کرد. کریمیان درباره این موضوع اشاره میکند: «نقدی که به سازمان تعلیم و تربیت کودک در مورد نحوه ارائهاش در این سه سال وارد است، این است که روی محتوا تمرکز کرده که حمایت مالیای هم از اجرای آن نمیکند.
بنابراین چه دلیلی دارد وقتی دولت پشتیبانی نمیکند، باری بر دوش نحوه آموزش بگذارد. از طرفی محتوا هم دچار مشکل است و ما متخصصهای خوبی در این زمینه داریم که سالها از کتب آنها در پیشدبستانی استفاده میشده است. در هر حال، اگر این وضعیت بدون مداخله صحیح به همین شکل پیش رود، به سمت نزول حرکت خواهد کرد. الان نتایج آزمونهای تیمز 2023 و نتایج پرلز، سواد خواندن و نوشتن کودکان را اندازهگیری کرده که نشان میدهد 40 تا 45 درصد دانشآموزان ما در پایههای چهارم و هشتم حداقلهای یادگیری را کسب نمیکنند. این یعنی 40 درصد کاملا از دایره خارج میشوند. مابقی هم نزدیک به 40 درصد دانشآموزان عملکرد زیر متوسط دارند. این نشان میدهد 80 درصد دانشآموزان ما نمیتوانند عملکرد بالای متوسط داشته باشند.
درحالیکه این درصد قبلا 70 درصد بود و الان به 80 رسیده که دیگری چیزی جز سقوط را نمیتوان پیشبینی کرد. کشور ما شرایط اقتصادی خوبی ندارد و قطعا فقر خانوادهها در مناطق کمبرخوردار باعث میشود حمایت خانواده از آموزش کمتر شود. در کنار این، نبود سیاستهای درست حمایتی پیش از مدرسه که همان پیشدبستانی است، باعث میشود کودکانی که از طبقات پایینتر هستند، آغاز یکسانی با کودکان طبقه متوسط و بالا نداشته باشند. درواقع شش یا هفت دهک ما میتوانند هزینه پیشدبستانی را پرداخت کنند و موضوع دیگر نحوه آموزش دروس است که به تخصص معلمها برمیگردد و ما دچار مشکل هستیم.
بیش از 70 درصد مربیهای پیشدبستانی آموزش ضمن خدمت و بدو خدمت درستی ندیدهاند. همه اینها در کنار هم به سقوط کامل میانجامد و متأسفانه نهاد مدرسه که سالها برای آن زحمت کشیده بودیم، به نهادی کمکارکرد و بیکار تبدیل خواهد شد و به نظرم امکان دارد از بین برود. یکی از پایهایترین نهادهایی که همبستگی اجتماعی را ایجاد میکرده و میتوانسته در کاهش نابرابری مداخله داشته باشد، به این صورت از بین خواهد رفت که اثری مستقیم بر آموزش عالی خواهد داشت.»