رویکردهای آموزشی بهعنوان یکی از عوامل تعیینکننده در تحقق عدالت آموزشی به شمار میروند. محتوای درسی، نحوه تعامل معلمان با دانشآموزان و اجرای شیوههای آموزش و یادگیری خلاق، تأثیر بهسزایی در فرایند آموزش و پرورش دانشآموزان دارد. در سالهای اخیر، رویکردهای آموزشی نوین تلاش کردهاند آموزش را بهبود بخشند. طراحی برنامه آموزشی مدارس براساس مدل شناختی یکی از این رویکردهاست که با به مشارکت طلبیدن دانشآموزان فرصتهای جدیدی برای به حداکثر رساندن پتانسیل آنها ایجاد میکند.
دکتر یلدا دلگشایی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تهران مرکز و متخصص در زمینه علوم شناختی، از جمله افرادی است که کوشیده است رویکردهای نوین را در نظام آموزشی کشور معرفی و پیادهسازی کند. او که سالها در عرصه آموزش و پرورش فعال بوده و مبدع اجرای رویکرد «آموزش و پرورش شناختی» در مدارس ایران است، در گفتوگو با خبرنگار پایگاه اطلاعرسانی دکتر مسعود پزشکیان، درباره آغاز شکلگیری این مسیر میگوید: موضوع رساله دکتری من طراحی الگویی بود که دانشآموزان در فرآیند یادگیری خود مشارکت داشته باشند. در آن زمان گفتوگوهای جهانی درباره «گفتوگوی تمدنها» موضوع روز بود و من هم به دنبال روشی بودم که از طریق گفتوگو و تعامل، فرآیند تربیتی بهتری ایجاد کنم. پس از حضور در یک کنفرانس بینالمللی برای همکاری با پروژه دکتر «هوارد گاردنر»، تئوریسین هوشهای چندگانه، دعوت شدم. بعد از بازگشت به ایران از اواسط دهه ۸۰ با حمایت پژوهشگاه علوم شناختی و با استفاده از تئوری هوشهای چندگانه، ایده آموزش شناختی را در یکی از مدارس تهران آغاز کردیم. در وهله اول تلاش کردیم تنوع یادگیری را بالا ببریم، یعنی مبنای یادگیری دانشآموزان فقط مختص به خواندن، گفتن، شنیدن و محاسبات ریاضی نباشد و پس از چندسال که با هوشهای چندگانه کار کردیم مهارتهای تفکر را نیز به رویکرد آموزشی اضافه کردیم.
معلمان عزت نفس شغلی ندارند
دلگشایی با تأکید بر نقش معلمان بهعنوان محور اساسی تغییر الگوهای آموزشی، مهمترین مانع پیادهسازی الگوی شناختی در مدارس را مشارکت نکردن معلمان میداند و میافزاید: معلمان به دلایل مختلف از جمله نداشتن امنیت شغلی و امکانات ارتقا سواد شخصی و نبود توجه نظام آموزشی به آنان احساس تعلق نمیکنند. بر عزت نفس شغلی آنها فشار وجود دارد. بنابراین، متأسفانه همکاری نمیکنند. هر چند آموزش میبینند اما حوصله اجرا ندارند. برای اینکه رویکرد شناختی را در مدرسهای پیاده کنیم، نیاز نیست در آن مدرسه پول داشته باشیم، یعنی نیاز نیست امکانات مالی به آن مدرسه ببریم، نیاز است که آدم متفکر و خلاق آنجا داشته باشیم. انجام برخی فعالیتها هزینهای ندارد و حتی وقتی نمیگیرد فقط کافی است معلمان تمایل داشته باشند دانشآموزان را نسبت به یادگیری خود برانگیخته کنند.
به عقیده این پژوهشگر حوزه آموزش معلم مثل نور برای پرورش گیاه است. نوع نگاه معلمان به فراگیران مقابلشان باعث میشود که آنها به سوی خاصی حرکت کنند. اولویت تربیتی در رویکرد شناختی این است که معلم همه فعالیتها را غیرمستقیم انجام بدهد و بستری فراهم کند که دانشآموزان در آن بتوانند خود واقعیشان را بروز دهند. در نظامهای قبلی همیشه اینگونه بوده که معلم هرگونه میخواست دانشآموزان را هدایت میکرد و دانشآموزان به جهت خاصی میرفتند. بنابراین، گاهی بچهها دلزده میشوند، همانندسازی برعکسی انجام میدهند و دوست ندارند دیگر آن مسیر را ادامه دهند.
معلمی کردن فقط هنر نیست
به عقیده این کارشناس تعلیم و تربیت باید بر کیفیت آموزش به وسیله یک نظام بالادستی نظارت شود. یعنی همه معلمها باید از حداقل کیفیت لازم برخوردار باشند و حداقل کیفیت اولیه کار همه آنها را تضمین کرد. مثلاً در بسیاری از مواقع شاهد هستیم که معلمان با مدرک نامرتبط وارد کلاسهای درس شدهاند و شایستگی آنها مورد بررسی قرار نگرفته است. این مسئله تفاوت بسیار زیادی در کیفیت آموزشی ایجاد میکند.
دلگشایی میافزاید: نمیشود بگوییم معلمی کردن هنر است؛ بخشی از معلمی کردن هنر است ولی درواقع علم است و برایش تحصیلات دانشگاهی وجود دارد. کسی که بخواهد درسی را تدریس کند اولاً باید به آن محتوا اشراف داشته باشد. ثانیاً باید بتواند از وسایل بهروز و فناورانه استفاده کند. معلمان باید بلد باشند روابط انسانی برقرار کنند. ویژگیهای دانشآموزان را مطالعه کرده و دورههای تربیتی دیده باشند.
دانشآموزان عامل یادگیری خودشان هستند
دلگشایی با بازگویی تجربه خود در بسط ایده مدارس شناختی به سایر نقاط کشور توضیح میدهد: در مقاطع مختلف با مدارس زیادی در شهرهای کشور همکاری کردم اما به طور سیستماتیک همراه یک مؤسسه خیریه برای حدود چهار سال در ماه یک یا دو روز به آنجا میرفتم. این خیریه در مدارس دولتی روستاهای شهرستان زابل سیستان و بلوچستان کار میکردند. من مقطع پیشدبستانی آنها را کاملاً مبتنی بر تقویت هوشهای چندگانه و مهارتهای تفکر آموزش دادم. کار بسیار سختی بود چون دسترسی به نیروها آنجا سختتر بود. تعدادی سرباز-معلم آنجا کار میکردند که تا میخواستیم دستاوردی داشته باشیم، دوران سربازی آنها تمام میشد.
او با بیان اینکه علیرغم وجود مشکلات خاص در مدارس بیامکانات سیستان و بلوچستان ایده رویکرد شناختی به آنها منتقل شد میگوید: به مروز زمان که من به این مدارس میرفتم، میدیدم که معلمها به این نتیجه رسیدند که ما با همین چیزی که داریم باید مشارکت بچهها را جلب کرده و آنها را عامل به یادگیری خودشان کنیم.
برابری کمی عدالت نمیآورد
این کارشناس تعلیم و تربیت تصریح میکند: بُعد کمی خیلی ظاهری است و خیلی راحت میشود از نظر کمی بگوییم برابری وجود دارد، در حالیکه اصلاً برابری نباشد. چند سال پیش کاریکاتوری باب شده بود که نشان میداد تعدادی بچه میخواهند از یک تراس بیرون را نگاه کنند. به همه آنها یک صندلی یکسان داده شده بود. نفر اول قدش بلند بود و نیازی به صندلی نداشت. نفر آخر یک صندلی یک متری نیاز داشت تا بتواند بیرون را ببیند اما به آن هم یک صندلی ۳۰ سانتیمتری داده بودند. از نظر کمی، همه این بچهها یک صندلی داشتند. من اعتقاد ندارم که برابری کمی برای ما عدالت میآورد. من فکر میکنم توجه به کیفیتها میتواند عدالت را جاری کند.
شخصی کردن آموزش عدالت میآورد
دلگشایی با بیان اینکه شعار آموزش و پرورش جهان احترام گذاشتن به تنوع است توضیح میدهد: علت اینکه این شعار در دنیا وجود دارد این است که شخصیسازی آموزشی عدالت میآورد چون باعث میشود هر انسانی بر اساس نیازها و تواناییهایش در نظام آموزشی فرصتی برای دیده شدن داشته باشد. متأسفانه ما در کشورمان شاهد هستیم که اگر بچهها نیازهای ویژهای دارند که آنها را از سایر دانشآموزان متفاوت میکند مدرسهشان را بهطور کامل جدا میکنیم؛ در حالیکه آنها لازم دارند بین آدمهای عادی زندگی کنند. این ایزوله کردن از عدالت آموزشی به دور است. معنیاش اصلاً این نیست که ما به این دانشآموزان فرصت یادگیری دادیم؛ چون مدرسه فقط برای این نیست که بچهها در آن خواندن، نوشتن و حساب کردن یاد بگیرند بلکه اولین قدم مهمی که برمیدارند مواجه شدن با اجتماع و یاد گرفتن این است که چگونه زندگی اجتماعی داشته باشند. بنابراین، نیاز است که همه در کنار بقیه باشند، درک شوند، دوست داشته شوند، همبازی هم باشند. چه تفاوتی دارد آنها هم یک آدم هستند مثل بقیه آدمها ولی با بعضی ناتوانیها.
این متخصص علوم شناختی ادامه میدهد: محیطهای آموزشی برابر نیز به تحقق عدالت آموزشی کمک میکند. برابر نه به این معنا که همه امکانات مانند هم فراهم شود، به این معنا که حس تبعیض میان افراد به وجود نیاید. من فکر میکنم وقتی بچهای احساس تبعیض میکند این حس اعتبار دارد. مثلاً وقتی از تهران به زابل میروید و دانشآموز کوچک کلاس دومی به شما میگوید: «کسی ما را یادش نیست»، در واقع، او احساس کرده که کسی به یاد او نیست. برابری شاید آنجا اینگونه است که لازم نیست یک مدرسه با حیاط بزرگ ساخته شود، کافی است چیزهای سادهتری برای او در نظر گرفته شود؛ تعداد دفعاتی که افراد به مدرسه میروند و حرف او را میشنوند بیشتر شود. بررسی نیازهای شخصی و اجتماعی آنها مهم است. حتی بر اساس اینکه دانشآموزان در کدام منطقه تهران ساکن هستند، نیازهایشان متفاوت میشود و ما باید این را درک کنیم. بنابراین، منظور از برابری عین هم بودن نیست.
دسترسی به منابع و ترغیب مشارکت افراد لازمه تحقق عدالت آموزشی است
دلگشایی با تأکید بر لزوم بهرهمندی همه افراد از امکانات آموزشی باکیفیت میگوید: در دوران کرونا من به مدرسهای میرفتم که میگفتند «ما یک دریا اینترنت داریم» اما به مدرسههای دیگر سر میزدم که اصلاً هیچ اتفاقی در آنها نمیافتاد و مدیر مدرسه دغدغه داشت که چگونه به دانشآموزان اینترنت برسانیم. این یک نیاز اولیه در آن زمان بود. داشتن کلاس درس حتی یک قطعه حصیر، نه با میز و صندلی، برای جمع شدن دو رهم یک نیاز اولیه است. چگونه است که در بعضی نقاط مدارس بسیار آنچنانی داریم اما در مقابل جاهای دیگری هست که چهار چوبی وجود ندارد که سقفی روی آن بگذارند و مدرسه ساخته شود.
او ترغیب افراد به مشارکت را از دیگر الزامات تحقق عدالت آموزشی میداند و میافزاید: اگر قرار است به عدالت آموزشی توجه کنیم، باید بر اساس یک برابری انگیزههای همه را تقویت کنیم، نه اینکه قشری انگیزههایشان تقویت شود و در فعالیتها مشارکت داشته باشند اما یک قشر دیگر کلاً از فعالیتها حذف شوند.
او در پایان خاطرنشان کرد: احساس میکنم برای تغییری اساسی نیازمند این هستیم که کیفیت درون آدمها در تعلیم و تربیت تغییر کند. یعنی کسانی که سردمدار تربیت هستند باید خردمند باشند و آدم خردمند برنامه دیگری را اجرا نمیکند. به برنامه خودش و کسانی که با او همراه هستند فکر میکند. وقتی معلمها برای اداره کلاس خود ویژگیهای دانشآموزانشان را در نظر میگیرند و به نیازهای آنها فکر میکنند، قطعاً آن چیزی که به آنها آموزش میدهند عادلانه است. وقتی فکر نمیکنند و براساس کمیت چیزهایی را به کلاس میبرند ممکن است اصلاً به درد دانشآموزان نمیخورد.